to inhale (vapors), to cense, to incense, to steam, to fumigate, to administer an inhalant, to expose
to inhale
to cense
to incense
to steam
to fumigate
to administer an inhalant
to expose
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
برای کمک به گرفتگی، او هر صبح بخور عرق نعنا میدهد.
To help with congestion, he inhales the menthol vapor every morning.
جادوگر برای دفع ارواح شیطانی بیمار را بخور داد.
The shaman censed the patient to ward off evil spirits.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بخور دادن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بخور دادن